• 1397/02/01 - 09:23
  • - تعداد بازدید: 3120
  • - تعداد بازدید کنندگان: 3120
  • زمان مطالعه: 4 دقیقه
به گزارش روابط عمومي دانشگاه

دفاع جانانه استاد دانشگاه علوم پزشکي ايران از نام خليج فارس

دفاع جانانه استاد دانشگاه علوم پزشکي ايران از نام خليج فارس

260972.mp3 دفاع جانانه استاد دانشگاه علوم پزشکي ايران از نام خليج فارس







دفاع جانانه استاد دانشگاه علوم پزشکي ايران از نام خليج فارس پروفسور مريم رزاقي‌آذر، فوق تخصص غدد و متابوليسم کودکان و استاد دانشگاه علوم پزشکي ايران در کنفرانسي در دوبي جعل نام خليج‌فارس را برنتابيد و هنگام سخنراني خود از خليج هميشه فارس نام برد و اين دفاع جانانه به مذاق مقامات عربي و برگزارکننده‌ها خوش نيامد و براي اين استاد ايراني مشکلاتي را ايجاد کردند.
روابط عمومي دانشگاه: استاد اندوکرينولوژي کودکان دانشگاه علوم پزشکي ايران درجريان سفر اخيرش به امارات متحده عربي که باهدف شرکت و سخنراني در يک همايش علمي صورت گرفت، هنگام سخنراني و نام بردن ازخليج فارس، بامشکلات فراواني روبرو شد.
اين پزشک سرشناس، در يادداشتي به شرح ماجرايي پرداخته که برايش رخ داده است: روز 24 و 25 فروردين سميناري در دوبي در هتل Radison blue در مورد بلوغ توسط شرکت ايپسن فرانسه برگزار شد. من در روز اول دو کنفرانس داشتم و در روز دوم هم برنامه اين بود که در شروع، مقدمه‌اي از مطالب علمي که قرار بود مطرح شود بگويم و در پايان هم يک اختتاميه را با جمع بندي کليه مطالب ذکر کنم. روز اول قبل از کنفرانس اول من يک خانم دکترعرب در مورد آمار سن شروع بلوغ در کشورهاي حوزه خليج فارس صحبت مي کرد و در تمام اسلايدها نوشته بود Arabian Golf و Arab Golf و مرتب اين نام را ذکر مي‌کرد.
نوبت کنفرانس من رسيد و من تحقيقات سن بلوغ در ايران را ارائه کردم و پس از پايان کنفرانس گفتم:
Persian Gulf has been Persian Gulf since ancient time and it will be Persian Gulf forever(خليج فارس از زمان باستان خليج فارس بوده و براي هميشه خليج فارس است)
همه براي من دست زدند و من نشستم و يک متخصص ژنتيک فرانسوي سخنراني خود را در مورد نقش ژنتيک در بلوغ شروع کرد و قرار بود که بعد از او من در مورد نقش اپي ژنتيک و عوامل محيطي بر بلوغ صحبت کنم. يک نفر نزد من آمد و از من خواست که به خارج از سالن بروم.
در آنجا نمايندگان ايپسن فرانسه و دوبي دور مرا گرفتند و گفتند شما با اين حرف خود موضوع را سياسي کرده ايد و بايد برويد و معذرت بخواهيد. من گفتم من معذرت نمي خواهم ولي مي توانم بگويم که حرف من سياسي نبوده است.
لذا وقتي نوبت من شد و براي اداي کنفرانس به پشت تريبون رفتم گفتم:
My word was not political, we are friends but it was true(جمله من سياسي نبود، ما دوست هستيم، اما درست بود)
بلافاصله بعد از اين صحبت تمام عربها بلند شدند که بروند کساني که برگزار کننده بودند بلافاصله گفتند coffee break و ميکروفون را خاموش کردند و نگذاشتند من سخنراني کنم. وقتي بيرون سالن آمديم سرو صدا کردند. همکاران من خواستند در اينترنت نقشه خليج فارس را نشان بدهند ولي برگزار کنندگان گفتند که اينها مي‌خواهند پليس بياورند و نمي‌گذاشتند ما به عربها نزديک شويم.
کنفرانس شروع شد ولي کنفرانس من را حذف کردند. همه ايراني ها که نزديک به 15 نفر بوديم به سالن کنفرانس نرفتيم و بعد هم براي شام به آنها ملحق نشديم و خودمان براي شام بيرون رفتيم. بعد از برگشت به هتل من مشاهده کردم که درب اتاق مرا قفل کرده اند. به پذيرش گفتم، آنها گفتند که دستگاه ما خراب شده و شما در لابي بنشينيد تا درست شود و يک نفر از پذيرش آمد و شروع کرد به صحبت کردن با من که مرا سرگرم کند. بعد فهميدم که پليسي از ساعت 5 بعد از ظهر چندين بار مراجعه کرده که با من صحبت کند و آنها مرا آنجا نشانده اند تا او را خبر کرده و بيايد.
يک مرد با لباس عربي آمد، روي مبل کنار من نشست و اظهار کرد که من پليس هستم از او خواستم که کارت شناسائي خود را نشان دهد ولي گفت ما کارت نشان نمي دهيم و گفت شما بر خلاف قوانين دوبي رفتار کرده ايد و بايد روي اين کاغذ بنويسيد که که من گفته ام خليج فارس و معذرت خواهي کرده امضا کنيد وگرنه بايد همين امشب از دوبي خارج شويد و ديگر حق نداريد به اينجا بيائيد و حتي ترانزيت هم نمي توانيد عبور کنيد. من گفتم من خيلي خوشحال مي شوم که همين امشب بروم و فردا خيلي کار دارم و ديگر از دوبي هم عبور نمي کنم و از کشورهاي ديگر عبور مي کنم و اين ورقه را هم با اين جمله اي که شما مي گوئيد امضا نمي کنم. روي برگه هائي که جلوي من گذاشته بود شرح ماجرا را نوشتم و بي احترامي و بي ادبي آنها را متذکر شدم و نوشتم که من يک پرفسور با 35 سال سابقه را دعوت کرده اند و با بي ادبي با من رفتار کرده اند و اسم خليج فارس را خودسرانه عوض کرده اند و پائين اين نوشته را امضا کردم. وقتي پليس مطلب را خواند گفت من از جانب آنها از شما معذرت خواهي مي کنم و نامه شما را به رئيسم مي دهم و انشاءالله کار درست مي شود و خداحافظي کرد. فردا هم ما به سالن کنفرانس نرفتيم و شب پرواز داشتيم. وقتي نزديک پرواز هواپيما بود دو نفر مرد آمدند و از من کارت پروازم را خواستند و به آنها نشان دادم و رفتند. خلاصه سفر پر ماجرائي بود که خدا را شکر تمام شد.
  • گروه اخبار : [اخبار پايگاه]
  • کد خبر : 260972
:
کلیدواژه ها
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

Template settings