• 1395/07/17 - 08:30
  • - تعداد بازدید: 490
  • - تعداد بازدید کنندگان: 490
  • زمان مطالعه: 8 دقیقه

واقعه عاشورا

واقعه عاشورا

260653.mp3 واقعه عاشورا

مشرق - تاريخ شمسي برخلاف تاريخ قمري در تغيير نيست. موقعيت زمين نسبت به خورشيد ثابت است و با استخراج اوقات شرعي شهر کربلا در اين تاريخ،  سخنان  مقتل نويسان به ساعت و دقيقه برگردانده مي شود.
اوقات شرعي روز 21 مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر 3-+ دقيقه اختلاف مي تواند داشته باشد) استخراج شده و روايات مقتل نگاران با اين ساعتها تنظيم شده است:


5:47 اذان صبح

امام (ع) بعد از نماز صبح براي اصحابش سخنراني کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتي في کل کرب... خدايا تو پشتيبان من هستي در هر پيشامد ناگواري»آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرايش سپاه و استقرار نيرو مشغول شدند.

حدود 6

امام حسين(ع) دستور داد تا اطراف خيمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.

7:06 طلوع آفتاب

کمي بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتري شد تا بهتر ديده شود. روبه روي سپاه کوفه رفت و با صداي بلند براي آنها خطبه اي خواند. صفات و فضايل خودش و پدر و برادرش را يادآوري کرد و اينکه کوفيان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتي چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجارين ابجر و شبث ربعي پرسيد که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هايشان را به طرف آنها پر تاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. يکي از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسيد چرا حکم اين زياد را نمي پريرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پيامبر نمي رهاند؟ اينجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعي بن الدعي»، قد رکز بين اثنين: بين السله و الذله و هيهات منا الذله ... فرد پستي که پسر فرد پست ديگري است. من را بين کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما درو است.» سخنراني امام (ع) حدوداً نيم ساعت طول کشده است.

حدود 8

بعد از سخنراني امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روايتي برير که «سيد القرآء» (آقاي قرآن خوان) هاي کوفه بود (الفتوح) و به روايتي زهير (تاريخ يعقوبي و طبري) خطاب و کوفيان سخنان مشابهي گفتند.بعد از سخنان زهير و برير، امام فرياد معروف «هل من ناصر ينصرني» را سر داد. چند نفري دچار ترديد شدند؛ از جمله حر. فرد ديگري به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعيد نيست که کساني ديگري هم با ديدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

حدود 9

روز به وقت چاشت رسيده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا اين قدر تعلل مي کند؟ عمر سعد عاقبت رضايت به شروع جنگ داد. اولين تير را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگريانش فرياد زد: «نزد عبيدالله شهادت بدهيد که من اولين تير را رها کردم.» بعد از انداختن تير توسط عمر سعد، کماندارهاي لشکر کوفه همگي با هم شروع به تيراندازي کردند. امام به يارانش فرمودند: «اينها نماينده اين قوم هستند. براي مرگي که چاره اي جز پذيرش آن نيست. آماده شويد.» چند نفر از سپاه امام در اين تير باران شهيد شدند. (تعداد دقيق را نمي دانيم . تعداد شهيدان تير اندازي. با تعداد شهيدان حمله اول 50 نفر ذکر شده.)

حدود 10

بعد از تيراندازي يسار غلام زيادين آبيه و سالم غلام اين زياد از لشکر کوفه براي نبرد تن به تن ابتداي جنگ بيرون آمدند. عبدالله بن عمير اجازه نبرد خواست. امام حسين(ع) نگاهي به او کرد و فرمود: «به گمانم حريف کشنده اي باشي» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.بعد از اين نبرد تن به تن، حمله سراسري سپاه امام حسين(ع) حمله کرد؛ امام حبيب و يارانش در برابر او ايستادگي کردند. زانو به زمين زدند و با نيزه ها حمله را دفع کردند. همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهير و يارانش به جنگ مهاجمين رفتند. خود شمر در اين حمله زخم برداشت بعد از عقب نشيني هر دو جناح کوفي، عمر سعد 500 تير انداز فرستاد که دوباره سپاه امام (ع) را تير باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر 23 اسب لشکريان امام (ع) تعدادي ديگر از اصحاب شهيد شدند. الفتوح آن نفرات را 50 نفر و اين شهر آشوب 38 نفر ذکر کرده اولين شهيد، ابوالشعثا بود و 8 تير انداخت که 5 نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد.گروهي از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام (ع)حمله کنند زهير و 10 نفر به آنها حمله کردند.

حدود 11

بعد از اين جملات امام دستور تک تک به ميدان رفتن را داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده اند. نگذارند کسي از بني هاشم به ميدان برود. انگار براي شهادت با هم مسابقه داشتند. بعضي «در مقابل نگاه امام (ع)» شهيد شدند. يکي از اولين کساني که شهيد شد پيرمرد زاهد بربر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او شهيد شد. حبيب بر سر بالين او رفت و گفت کاش مي توانستم وصيت هاي تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسين (ع) را نشان داد و گفت: «وصيت من اين مرد است.» يک برا هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند. حضرت عباس (ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.

12:50 اذان ظهر

حبيب بن مظاهر وقت اذان ظهر شهيد شد. چون که نوشته اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت بکي برود با عمرسعد مذاکره و بخواهد براي نماز ظهر جنگ را متوقف کنيم. يکي از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمي شود.» حبيب به او گفت «اي حمار! فکر مي کني نماز شما قبول مي شود و نماز پسر پيامبر (ص) قبول نمي شود؟» به جنگ او رفت اما دوستانش به کمکش آمدند و حبيب شهيد شد. امام (ع) از شهادت حبيب متاثر شده و براي اولين بار در روز عاشورا گريست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدايا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو مي گذارم.»

حدود 13

30 نفر زا اصحاب امام (ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از آن ساعت شهيد شدند؛ از جمله زهير و حر. بعد از شهادت اصحاب نوبت به بني هاشم رسيد. اولين نفر. علي اکبر پسر امام حسين (ع) بود البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقيل را اولين شهيد بني هاشم خوانده است. عبدالله بن مسلم به طرز ناجوانمردانه اي شهيد شد. شهادت او بر جوانان بني هاشم گران آمد. دسته جمعي سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد. فرمود: «اي پسر عموهاي من بر مرگ صبر کنيد به خدا پس از اين هيچ خواري و ذلتي نخواهيد ديد.»

حدود 14

28 نفر از مردان بني هاشم شهيد شدند: 7 برادر امام حسين (ع)، 3 پسر از امام حسن(ع) 2 پسر امام حسين(ع)، 2 نوه جعفر بن ابيطالب، 9 نفر آل عقيل و بقيه از نوادگان باقي عموهاي پيامبر. يکي از شهيدان نوه ابولهب بود. عاقبت امام حسين (ع) و حضرت عباس تنها ماندند. عزم کردند تا دو نفري به قلب دشمن بزنند و آخرين سواري را با هم انجام بدهند. دشمن بين دو برادر فاصله انداخت. عباس دلاور در محاصره شهيد شد. امام(ع) براي دومين بار بعد از مرگ برادر عزيزش گريه کرد و فرمود «اکنون ديگر پشتم شکست.»

حدود 15

امام (ع) به طرف خيمه ها برگشت تا خداحافظي بکند. همچنين پيراهنش را پاره پاره کرد و پوشيد تا بعداً در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه اش نکنند. وقت وقت وداع با اهل بيت، کودک شيرخواره او (يعقوبي مي گويد: در همان روز به دنيا آمده بود اما بقيه چنين نمي گويند) توسط تير حرمله شهيد شد. امام (ع) رو به آسمان کرد و فرمود: «خدايا اگر نصرتت را از ما دريغ کردي. اين را در مقابل چيزي قرار بده که براي ما بهتر است»

امام(ع) به ميدان رفت اما کمتر کسي حاضر به مقابله با ايشان مي شد. بعضي تير مي انداختند و بعضي از دور نيزه پرتاب مي کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام (ع) بر پيکر مبارکش جاي 33 زخم نيزه و 34 زخم شمشير شمرده شد.امام (ع)در آستانه مهاجرت بود اما کسي جرات نمي کرد به سمت ايشان برود. اهل حرم از صداي ذوالجناح متوجه شده و بيرون دويدند. کودکي به نام عبدالله بن حسن(ع) دويد و به طرف مام آمد . او را در بغل عمويش کشتند. امام براي سومين بار ناراحت شدند و کوفيان را نفرين کردند: «خدايا باران آسمان و روييدني زمين را از ايشان بگير!»

16:06 اذان عصر

وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته اند. روايت تاريخ طبري به نقل از وقايع نگار لشکر عمرسعد چنين است: «حميد بن مسلم گويد: «به خدا هرگز شکسته اي را نديده بودم که فرزند و کسان و يارانش کشته شده باشند
  • گروه اخبار : [اخبار پايگاه]
  • کد خبر : 260653
:
کلیدواژه ها
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

Template settings